Reviews

یادداشت شهرام مکری بر نمایش مدارِبسته 

کم رنگ
درباره نمایش مدار بسته
به عنوان یک فیلمساز،همیشه پروسه تست گرفتن از بازیگران قبل از شروع فیلمبرداری برایم پروسه پرفراز ونشیبی است .هم منتظر دیدن استعداد ها وچهره های جدیدم وهم فرصت یک تست چند دقیقه ای برای فهمیدن همه آنچه که در ذهن یک بازیگر برای نزدیک شدن به کار وجود دارد،از نظر من کم است و فرصت مناسبی نیست.به همین دلیل همیشه برایم سالن های تاتر بهترین مکان برای دیدن بازیگران تازه تر هستند.به تاتر می روم وهمیشه در گوشه ذهنم به بازیگرها فکر می کنم وبه اینکه آنها مقابل دوربین چطور خواهند بود؟
حالا اینبار ودر نمایش مداربسته کاری از پگاه طبسی نژاد با مورد متفاوتی روبه رو شدم.اینکه این نمایش خود موضوعی را برای لایه بیرونی اش برگزیده که که برای بچه های سینما موضوعی آشناست.بازیگران جوانی که رویای تبدیل شدن به ستاره های سینما را در ذهن دارند ودر موقعیتی شبیه به یک تست بازیگری مقابل دوربین های ویدیو قرار داده شده اند.
1- این روزها بیش از هر زمان دیگری در دوران کم رنگ شدن مرزهای هنر به سر می بریم.تاتر همانقدر سینما شده است که سینما می تواند یک تاتر فیلمبرداری شده باشد.دیگر دورانی که ادبیات وشعر،سینما ونقاشی تلاش فراوانی می کردند که مرزبندی های پررنگشان را پررنگ تر کنند دارد فراموش می شود.حتما تئوری هایی را به یاد دارید که فیلم را تصویر ناب ودیالوگ کم و دوری از اجراهای تاتری وذهنیت گرایی های ادبیاتی می دانست. حالا به نظر می رسد که عملا اتفاق دیگری افتاده است وهمه هنرها آنچان به سمت یکی شدن پیش رفته اند که با حرف زدن از آن تئوری ها انگار می خواهیم در مقابل جریان واقعی هنر قرار بگیریم.اینکه گرایش به بازآفرینی صحنه های فیلم وسینما در دل تاتر وبلعکس این روزها بیش از گذشته به چشم می خورد از همینجا می آید.از این کم رنگ شدن ها.
2- تاتر مدار بسته هم بر این کم رنگی تاکید دارد بیشتر یک اجراست که باید در مانیتورها دنباش کرد که آنها هم در بخش بزرگی از نمایش رنگ ندارند، ویانه بیشتر یک اجراست که باید بر صحنه مقابل دیدش چون به هرحال یک تاتر است با بازیگرانی حاضر که در لحظه اجرا می کنند و شاید هم بیش از همه اینها یک پرفور منس است که به تماشاگر امکان تدوین کردن تصاویر بین مانیتورها را می دهد.مدار بسته آنجا که تاتر است با بازیگرانی ایستا ودر مانیتورها قابل ردگیری است وآنجا که به بازآفرینی صحنه های سینمایی مشغول می شود،تبدیل به اجرایی روی سن شده که با چشم برداشتن از مانیتور وبه شکل یک تاتر کلاسیک می بینیدش.پس کم رنگ می کند مرز تاتر وسینما را.
3- والبته مهمتر از آن مداربسته کم رنگ می کند مرز هویت را در شخصیت هایش.مرزچه کسی بودن را.سوال اصلی نمایش این است که(اسم من رو یادت موند؟) بازیگر ها گاهی خودشان هستند وگاهی ستارگان سینما وگاهی دوست کناردستی شان.آنها بر این تاکید می کنند که مرزبندی بین هویت انسان ها همانقدر فراموش شدنی است که مرزبندی بین رویا ها وواقعیت ها.مدار بسته درباره کم رنگ شدن هویت است.
4- وبالاخره اینکه استفاده هوشمندانه از دوربین های مداربسته به جای مثلا هندی کم های معمول که ما برای تست بازیگری ازآن استفاده می کنیم هم در همین راستاست.دوربین های مداربسته برای تشخیص هویت افراد استفاده می شوند.برای اینکه بفهمیم کسی که او را از دریچه این دوربین ها می بینیم دقیقا چه کسی است.اما نمایش مدار بسته زیر همین دوربین های تشخیص هویت درباره چه کسی بودن آدم هایش سوال می کند.اینجا هم مدار بسته کم رنگ می کند مرز تعاریف همیشگی را از ابزار.
5- مدار بسته را اگر بنا به همه دلایل فوق نمی بینید به دلیل شناخت چند بازیگر مستعد ببینید.کاری که ما همیشه در تست هایمان به دنبالش هستیم.

روزنامه ی اعتماد، اسفند ۱۳۹۵

On “Charisma”:

” … the two women in the modern dance Charisma delivered a strong performance…these Iranian women gave us a strong physically oriented modern dance where every movement created a clear line full of energy.” – Mirijam van deer Linden, AMSTERDAM

“…they are tense and suspenseful, their urgency palpable…Personal statements dealing with social problems.” – Francine van der Wiel, NRC.nl.

“The dance movements are wonderfully eclectic… It tilts the intention to a universal plan: the pain of desire…a very pleasant one: uncompromising and honest.” – Sander Hiskemuller, Trouw.

بخشی از نقدهای نمایش ”کاریزما”

”…دو اجراگر زن در پرفورمنس مدرن کاریزما اجرای قدرتمندی ارائه دادند… این زنان ایرانی رقص مدرن قدرتمند فیزیکالی اجرا کردند که هر حرکتشان خط روشنی لبریز از انرژی خلق می کرد.” (میریام وان در لیندن، AMSTERDAM)

”…آنها هیجان زده و معلقند، احساس نیازشان لمس شدنی است… واگویه های شخصی در برخورد با معضلات اجتماعی.” (فرانسین وان در ویل، NRC.nl)

”حرکت های رقص به طرز شگفت آوری انتخاب شده طراحی شده اند… خیال را به یک طرح جهانی می رساند: درد خواستن… دردی بسیار دلپذیر: تسلیم نشدنی و صادق.” (ساندر هیسکمولر، Trouw)

Article de presse : « Sur les marges du cinquantenaire »par Christelle Brun (membre de la société Paul Claudel)

“I must not omit the unexpected prelude to the performance: an intense fifteen minutes before the sounds “Softly, Master Peter,” Pegah Tabassinejad young actress of the National Theatre of Tehran, presented a creation Rejane Douarre and traditional Iranian music, drama Mara, “Solo for child death, resurrection,” a poignant intensity where precision and delicate gestures, pantomime expressiveness and elegance to the slender silhouette draped in traditional black clothes reached the force of a Nijinsky dance in quite Claudel prelude to the history of the issuance of this captive soul. “

Leave a comment